چای بهانه ی خوبی است . باید بیرون بروم تا نگاهت هنوز روی لباس ها است .
" من رفتم یک چایی بیاورم "
"باشه برو ... بعد بیا دوباره "
" میام "
می آیم . می دانی که من همیشه می آیم . بگذار فقط این اشک های لعنتی تمام شوند . بگذار این بغض هم بگذرد . دیگر شب ها باید به جای گوسفند ها اشک هایم را بشمارم . می آیم چون می خواهی نظرم را بدانی . این پیراهن را ببری یا آن یکی را ... آخ اگر من پیراهنت بودم .. چسبیده به تو . حالا که فکر می کنم آن پیراهن مشکی حتی شبیه من است .. بهتر نگاهش می کنم .. آره .. خود من است . پیراهنت می شوم ، با تو می رقصم ، با تو می چرخم . بیا آنقدر با هم بچرخیم تا سرمان گیج برود . سر پیراهن ها هم گیج می رود ؟؟... اما نه .. پیراهنت نمی شوم ، شب که شد حتما مرا در می آوری و می گذاری برای یک شب دیگر ... مخصوص شب های شادی .. نه .
می گویی :" آها خوب شد یادم افتاد .. حافظم را بده "
حافظت را می دهم . تا حالا به کتاب حسودی کرده ای ؟ حافظت مرا عجیب نگاه می کند .. حتما همیشه دلش می خواسته آدم باشد . باشد بیا جایمان را عوض کنیم . آخ اگر حافظت بودم و در آن چمدان لعنتی جایی داشتم . هروقت دلت گرفت نگاهی به من بیاندازی و شعری بخوانی و دلت آرام گیرد ..
نگاهی به اتاق می اندازی و سعی می کنی هیچ چیز از چشم های زیبایت دور نماند .
می گویی :" خوب همه چی را برداشتم دیگه .. "
آره همه چی را برداشتی غیر از دل من . به چمدانت نگاه می کنم ببینم دل من را کجایش گذاشتی .. آخ اگر چمدانت بودم .. بهترین چمدان دنیا می شوم برایت .. دستم را میگیری و در فرودگاه با هم قدم میزنیم ... چقدر بقیه چمدان ها به من حسادت خواهند کرد ... من دست در دست زیباترین مسافر دنیا قدم می زنم ... اما نه .. نمی خواهم فقط یار سفرهایت باشم ...
می گویی :" پاسپورت ، بلیط ، ساعت ، انگشتر ... " و لبخند می زنی .. مطمئن نیستم ، حتما لخند زدی .. من به شدت سرگم موبایلم هستم و نمی توانم سرم را بلند کنم .. سرم را تکان دهم همه ی معادلات بهم خواهد ریخت .. یک قطره اشک سمج گوشه چشمم نشسته است و منتظر که با یک تکان کوچک خودش را رها کند .. مسافر است دیگر .. تو باید حالش را خوب بدانی ...
موهایت را جمع می کنی . کلیپست را به سر می زنی .. کلیپس ها پاسپورت و بلیط نمی خواهند ، فقط موهای تو را محکم می چسبد و همراهت می آید . آخ اگر جای کلیپست بودم .. موهای تو را سفت می چسبیدم .. نه سفت سفت که نه .. همش سر می خوردم تا موهایت روی شانه هایت بریزد .. تو این جور کلیپس ها را نمی خواهی ..
کلیپست نفس راحتی می کشد و سفت به موهای تو می چسبد و آماده ی سفر می شود .
فکر بهتری دارم .. بگذار هوا شوم .. آخ اگر من هوا بودم .. هوای اردیبهشتی .. اطرافت بگردم . هر جا که بروی دنبالت بیایم .. با موهایت بازی کنم .. تا یک نفس عمیق بکشی و من تمام شوم ...
آماده شده ای .. می خواهی خداحافظی کنی .. آخ اگر من خدا بودم ...
بغلم می کنی .. چه جای خوبی است .. می بوسمت ..
می گویی :" مواظب خودت باش "
می گویم :" مواظب خودت باش "
همینجا است که می دانم اگر صدبار دیگر هم به دنیا بیایم باز همین آدمی می شوم که هستم .. فقط برای همان یک لحظه که بغلت کنم .. محکم .. بگویم مواظب خودت باش و تو را روانه کنم .. به سوی زندگی بهتر .. به سوی آروزهایی که برایت دارم ...
می روی و من از تو دور نمی شوم .